بعد از یه ربع اونا توسالن بودند
هنوز هیچ گروهی نیومده بود اونا زود تر اومده بودند تا به گروه های دیگه خوش آمد بگن
رفتن سریع وسایلشونو جا به جا کردن و آماده خوش آمد گویی شدند.............با ورود هر گروه اونا دهنشون باز میموند باور نمیکردند میتونن اونا رو از نزدیک ببینن:
نگین:واااااااااااااااای من دیگه طاقت ندارم برم به jonho بگم دوسش دارم!!!!!!!! و اومد بره که نیلوفر کشیدش عقب:وایسا سرجات بابا آبرومونو بردی هر گروهی تا الان اومد تو دوییدی دنبالش که به یکیشون بگی دوست دارم!!!!!! تو دونگ هو رو ببینی چی کار میکنی؟
یهو نگین یه جیغ آروم زد و گفت:میمیرم!!!!!!!!!!
مریم:میخوای بمیری میتونی اما جیغ نزن که حداقل آبروی ما نره...............................
خلاصه همه گروه ها اومدند به جز nu`est و u-kiss ............... دخترا خیلی منتظر شدن که sunny از snsd اومد گفت دخترا دیگه بیاین تو خسته شدین هر وقت اونا اومدن میرین پیشوازشون.................... بچه ها هم که دیدن حق با اونه رفتن تو سالن پیش بقیه........................ بچه ها مشغول حرف زدن بودن و از در ورودی خیلی دور بودن که یهو دیدن گروه nu`est اومدن بعد از خوش آمد گویی به اونا مریم پرسید:ببخشید شما داشتید میومدید گروه u-kiss رو ندیدید؟
Renجواب داد: چرا با ما اومدن تو سالن رفتن پیش دوستاشون!!!!!!
مریم:واقعا؟وای ممنون که بهمون گفتین!!!.....................................این جملات هنگامی گفته شد که ren عاشق مریم شده بود و مریم هم که همیشه به دوستاش گفته بود بعد از کوین اونو دوست داره..........................
مریم و بچه ها یکم از nu`est فاصله گرفتن بعد نگین گفت:من میگم بریم بگردیم دنبالشون!!!!!!
کیانا:نه زشته اگه بخوایم بگردیم همه فکر میکنن ما چه سر وسری با هم داریم که داریم دنبال اونا میگردیم!!
صبا:خب چی کار کنیم؟؟؟
کیانا:میریم دور میزای مختلف مثلا داریم با بقیه حرف میزنیم اما زیر چشمی دنبال اونا میگردیم!!!!!!!!!
مریم:من میگم این عاقلمونه بگید نه!!!!اما من میگم بریم یه گوشه وایسیم که تا حدودی به کل سالن دید داشته باشیم بعد با چشامون میگردیم پیداشون میکنیم!!!!!!!
کیانا:راست میگه این بهتره!!!من که اول اومدم رفتم پیش آبخوری از اونجا که دور وبرمو نگاه کردم دیدم به همه جای سالن دید داره............
صبا:خب بریم دیگه
دخترا رفتن پیش آبخوری...................کیانا لیوان ورداشت که آب بخوره
نگین:بچه ها بگردید دونگ هو رو پیدا کنید!!!!!!
مریم:چرا؟چرا باید بگردیم اونو پیدا کنیم؟
نگین:خب هر جا که دونگ هو باشه اعضای گروهم هستند دیگه!!!!!!!!
مریم:اگه اینطوره یا باید کوینو پیدا کنیم یا سوهیونو اونا تو گروه اصلی ترینن!!!!!!!!!!!!...............
نیلوفر:راست میگه بگردین سوهیونو پیدا کنید!!!!!!!!
مریم:حالا من یه چیزی گفتم کوینو باید پیدا کنیم!!!
صبا که چشاش از تعجب گرد شده بود و اشک تو چشاش جمع شده بود:اونارو وللش ایلای اونجاس..........بعد با دستش جایی که ایلای وایساده بودو نشون داد.........کیانا که داشت آخرای آبشو میخورد یهو آب پرید گلوش و شروع کرد سرفه کردن.......مریم یکم زد پشتش تا حالش بهتر شد........................بعد دخترا با تعجب تمام دیدن ایلای آروم آروم داره میاد سمتشون..................صبا که نمیتونست باور کنه نتونست لرزش پاهاشو کنترل کنه و افتاد زمین...........بعد ایلای سرعت راه رفتنشو بیشتر کرد و اومد پیش اونا..........دخترا هم همه دور صبا جمع شده بودند
ایلای:خانوم حالتون خوبه؟
صبا:ب..... بله؟ آ.......ب...بله.........بله خوبم م .....م...مم...نونم
ایلای:مطمئنید میخواید ببرمتون بیمارستان؟
صبا آروم با خودش گفت:نه بیمارستان نه ببر تیمارستان که از عشقت دیوونه شدم (صباجون ناراحت نشیا.....)
مریم که دید دورشون همه خواننده ها جمع شدند آروم در گوش صبا گفت:پاشو بگو خوبی همه معطل تو اند....
صبا بالاسرشو نگاه کرد دید همه دارن نگاش میکنن دست کیانا و نیلوفرو گرفت و آروم بلند شد و گفت:آ.........من خوبم ببخشید که اینطوری شد..........متاسفم
بعد همه رفتن سر میزاشون نشستن و دخترا هم داشتن میرفتن که صبا رو یه جا بشونندو ایلای میخواست بره که نگین جلوشو گرفت و گفت:ببخشید شما تنها اومدید؟بچه های گروهتون نیست؟
یهو یه صدایی از پشت سرش گفت:دنبال ما میگردید؟
یه صدای آشنا بود............... یه صدا که واسه مریم خیلی آشنا بود ...............صدایی که همه عمر دنبالش میگشت.................درسته خودش بود..............مریم لرزان برگشت پشت سرشو نگاه کرد..................چیزی که میدیدو باور نمیکرد......................اون خوشگل تر از همیشه شده بود..................مریم که شل و ول تر از صبا بود یهو غش کرد و افتاد تو بقل کیانا
کوین با سرعت دویید پیش کیانا و مریم پشت سرشم بچه های گروهش و پشت اونا ren که گفتم عاشق مریم شده بود
کوین مریمو از بقل کیانا برداشت و آروم گذاشتش رو صندلی و بازم همه خواننده ها دورش جمع شدند
نیلوفر رفت یکم آب واسه مریم بیاره که دید یکی دیگه هم داره لیوانشو آب میکنه............. اونم چیزی که میدیدو باور نمیکرد ...............سوهیون بود که داشت واسه مریم آب میبرد..................نیلوفر وقتی چشمش به سوهیون افتاد همینجوری وایساد نگاش کرد اونم دلش میخواست غش کنه اما دید ضایع بازاره جلو خودشو گرفت و با خوردن آبی که میخواست واسه مریم ببیره خودشو آروم کرد
سوهیون خندید گفت:این برای دوستتون نبود احیانا...........................
نیلوفر یادش افتاد مریم غش کرده دوباره لیونو پر کرد و با سوهیون رفتن پیش مریم
یکی از لیوانای آبو آروم ریختن رو صورت مریم و یکی دیگرو بعد که کم کم به هوش اومد دادن بخوره
وقتی مریم کامل به هوش اومد همچنان چیزی که میدید باورش نمیشد................داشت قیافه عشقشو در فاصله نیم متری خودش میدید..............................................بعد از چند ثانیه همینطور که داشت به کوین نگاه میکرد به فارسی گفت:بچه ها چرا عشقم انقدر از نزدیک دماغش تو زاویه س؟
بچه ها خندیدند و کیانا گفت:تو این وضعیتم دست از چرت و پرت گفتن ور نمیداری؟
نیلوفر:جرات داری به زبون کره ای به خودش بگو!!!!!!!!!
کوین پرسید:حالتون خوبه؟
مریم یهو به خودش اومد انگار که قاطی کرده باشه گفت:کی؟.....................من؟..................مگه من چمه؟.......................مگه شما حالت خوبه که من بد باشم؟......................اصلا اینجا چه خبره؟..........................مگه عروسی بابامه که همه اینجا جمع شدید؟(اگه معنی جمله ها رو نفهمیدید ببخشید دیگه مثلا قاطی کرده دیگه......خودمم نفهمیدم چی نوشتم).......................همه خندیدند........................
بعد نگین رو به مریم کرد و گفت:مریم جان مطمئنی خوبی؟....................اگه خوبی چرا در وری میگی عزیزم؟
مریم:نگین پشت سرتو دیدی؟فقط مراقب باش توهم غش نکنی!!!!!!!
نگین پشت سرشو نگاه کرد از شوکی که بهش وارد شده بود داشت میافتاد زمین که همون پشت سریش گرفتش
دونگ هو:خواهشا شما دیگه غش نکنید
نگین:دو.......دو................دو............دو
نیلوفر:نگین تو بازم زبونت گرفت...........بگو دیگه دونگ هو
نگین:دونگ هو؟خودتی؟....................بعد با انگشت زد تو لپ دونگ هو و گفت:نیلوفر این اوپای منه؟یعنی خودشه؟
دونگ هو:what؟...اوپای شما؟منظورت منم؟آخ جون من بالاخره اوپا شدم
همه خندیدند
نگین گفت:ببخشید من کمرم درد گرفت.............میشه ول کنی من صاف وایسم(اگه یادتون باشه نگین داشت میافتاد دونگ هو گرفتش)
بعد دونگ هو ولش کرد و گفت:واقعا از اوپا منظورتون من بودم.....................تا حالا هیچکس به من نگفته بود اوپا
ای جی:اوپا جونم..............میای شام بریم بیرون؟
دونگ هو:ای جی دوباره قاط زدی؟من پسرم تو هم دختر نیستی!!!!!!!
ای جی:خودت گفتی هیچکس بهم اوپا نمیگه؟
همه مرده بودن از خنده
بای
نظرات شما عزیزان: